loading...
ᓆــᓄـــــ ❤ـــــار ωــــــرنـפּـشتـــ ❤ـــــ...
haniyeh بازدید : 907 1394/02/09 نظرات (10)

 

وقتـــی نخـــواستنـت...


آروم بـکــش کـنـــــار...!


غــــم انـگیـــــز اسـت اگـــر تـــو را نـخـــواهـــد؛


مســـخـره اســت اگـــر نفهمــــی؛


احــمقـــانـــه اســت اگــــر اصــرار کـنـــی ....

haniyeh بازدید : 773 1393/12/18 نظرات (9)

 

  نـہ چشمانم را میبنـבҐ و نـہ گوش هایم را میگیرم… 
  
 میخواهم و ببینم و بشنوҐ تماҐ لحظـہ هاے نبوבنت را،تماҐ امیـב آمـבنت را… 
  
 آری،من اینجا،چشمانم را بـہ راـہ آمـבنت בوختـہ اҐ 
  
 و בر تلاطҐ لحظـہ ها گوش میـωـپارҐ بـہ آهنگ قـבҐ هایت، 
  
 هماטּ هایے ڪـہ براے بـہ هـــم رωـیـבטּ برمیـבاری… 
  
 امیـב آمـבنت تماҐ لحظـہ هایم را پر میڪنـב، 
  
 عطر نفـω هایت בر ذهنم میپیچـב و من اما، 
  
 آنقـבر نزבیڪ مے بینمت ڪـہ گرمے آغوشت،هرҐ نفـω هایت،لذت بوωــہ هایت و حتے نوازش هایت را حـω میڪنم… 
  
 בورے و בیر میشوב ڪـہ بیایے میـבانم 
  
 اما آنقـבر نزבیڪ مے בانمت ڪـہ گویے هرلحظـہ با منی، 
  
 اینجا ڪنار من، 
  
 בر واج واج ڪلماتم حتی… 
  
 مے آیی،میـבانم… 
  
 آنقـבر منتظر میمانم تا چشمهایم نویـב آمـבنت را بـہ قلبم بـבهنـב، 
  

 

 

 

 


منبع:
1ehsas

haniyeh بازدید : 733 1393/09/27 نظرات (13)

 

 

 

 

 

 

گریـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـه . . .

 

 

فریـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـاد . . .

 

 

 اینها هـᓄــہ براے زخـᓄ هاے ωـطحے ωـت... 

 

 

 وگرنـہ زخـᓄ ڪـہ ڪارے باشـב... 

 

 

 ᓄـثل ᓄـن ᓄـیشــــوی! 

 

 

 ᓄـینشینی...

 

 

نگــــاـہ ᓄـیڪنی... 

 

 

 ωـڪوتـــــ ᓄـیڪنی... 

 

 

 ωــــــــــڪوت ᓄـیڪنی... 

 

 

 ωـڪوت ᓄـیڪنے و ... 

 

 

 یڪ لبخنـב تلــــخ...

 

 

haniyeh بازدید : 687 1393/06/25 نظرات (27)

 

 

 یــــــڪ نـᓅـــــر هزاراלּ نـᓅــــر را بــا هــــم בوωــــت בارב 

  

 امــــــــا مــــלּ 

  

 نـــــاشیـــــــانــــــہ 

  

 بـہ یـــــڪ نـᓅــــــــر בل میــــبــــنــــــــבم 

  

 و او لاشیانـہ ترڪم میڪنـב 

haniyeh بازدید : 437 1393/06/13 نظرات (17)

 

 

 

 

گاهے آـבم בلش‍ مے خواهـב 


 ڪفش‍ هایش‍ را בراورב  


 یواشڪے نوڪ‍ پا نوڪ‍ پا 


 از خوבش‍ בور شوב 


 بعـב بزنـב به‍ چاڪ‍ 


 ..فرار ڪنـב از خوבش‍ 


 وقتے ایטּ همـہ  نامرבے را مے بینـב 


 اصلا میخواهـב چشمش‍ چیزے را نبینـב

 

haniyeh بازدید : 216 1393/06/02 نظرات (8)

 

 

 

 

 

 

 

 

ا

 

 

 

ایــنــــــــو بدونکه تو دنیـــ‌ا یه قــــــ ـــلـــبهست


که فقط بخاطـ ـــــــر تو می تپه


اونم قلــــب خودتــــه.......

arezoo-love بازدید : 172 1393/05/28 نظرات (6)

 

 

زیر پوستم

 

خزیده ای و پلک می زنی

 

مثل سایه ام

 

تکیده و سیاه

 

مثل روز های رفته ام

 

بدون روزنی

 

سالها تپیده ای

 

مویرگ به مویرگ

 

تمام راه را خزیده ای

 

از تو جز کلاف درهمی نمانده است

 

خسته ام

 

مثل ساعتی که زنگ می زند

 

تمام روز

 

خسته ام,کلاغ مردنی

 

haniyeh بازدید : 176 1393/05/22 نظرات (4)

 

جریان 

 

 

 

جریان چیستــــ...؟؟؟

 

چرا پیدا نمی شود جسد آنانی که 


ادعا می کردند برایمـ...ـــان می میــــــــرند؟!!!!


haniyeh بازدید : 270 1393/05/18 نظرات (2)

میخوام از چنتا درد دخترونه براتون بگم ..


دخترا آماده باشین گـــــــریه کنـــــید !!!گریه

فک کن تازه لاک زده باشی و حواست نباشه , دست کنی تو موهات !!!

از اون بدتر لاک زدی و دیرت شده و میخوای دکمه هاتو ببندی !!!

از اون فاجعه تر وقتی کامل آرایش کردی و میخوای لباس یقه اسکی بپوشی !!!

بعد مثلا از بیرون میای و آرایشتو پاک میکنی ,

همون موقع کار پیش میاد باز باید بری بیرون !کلافه

 

.

haniyeh بازدید : 144 1393/04/20 نظرات (4)

 

 
 
 

 

نه تو می مانی و اندوه و نه هیچ یک از مردم این ابادی

 

 

 

به حباب نگران لب یک رود قسم

 

 

و به کوتاهی آن لحظه ی شادی که گذشت

 

 

غصه هم می گذرد

 

 

آنچنانی که فقط خاطره ای خواهد ماند

 

 

لحظه ها عریانند

 

 

به تن لحظه ی خودجامه ی اندوه مپوشان،هرگز......

 

 

haniyeh بازدید : 139 1393/04/16 نظرات (1)

 

نــــــ ـــــــــــه نمی دانی؛

 هیچکـــ ــــس نمیــ ــداند

پشت اینــــــ چهره ی ارامــــ در دلـ ــم چه می گذرد؟؟؟

نمی دانیـــــــ !!!!

 کسی نمی داند

این ارامشـ ظاهـــر و این دلــــ نا ارامــــ

چقـــــدر خســــــ ــــــته امـ میکند....

 

haniyeh بازدید : 164 1393/04/12 نظرات (1)

 

      این سرشت زمانه است

       زنجیره ی افسوس های سرگردان

         این رسم وادی دیو سیرت است

           من از همین جا

            درست این جا

              همین دنیای فانی

                در این بدرودها

                  در این ایام و انفسا

                    فریاد وارانه می گویم :

                     من عاشق توهستم

                      تو عاشق او

                        او عاشق دیگری...

haniyeh بازدید : 149 1392/09/23 نظرات (0)

 

دلمـَـ ـ ...



بــرآے פֿودمـَـ ـ سوختــَــ



وقتے شمآ صدایمـــ کــ ـردے :|

 

 

 

543445_494056794017419_1102496955_n.jpg

haniyeh بازدید : 175 1392/08/26 نظرات (0)

هر نگاه بستگی به احساسی که در آن نهفته است , سنگینی خاص خودش را دار
و نگاهی که گرمای عشق در آن نهفته باشد , بدون انکه احساس کنی , تنت را می سوزاند
اولین بار که سنگینی یک نگاه سوزنده را احساس کرد , یک بعد از ظهر سرد زمستانی بود
مثل همیشه سرش پایین بود و فشار پیچک زرد رنگ تنهایی به اندام کشیده اش , اجازه نمی داد تا سرش را بلند کند
می فهمید , عمیقا می فهمید که این نگاه با تمام نگاه های قبلی , با همه نگاه های آدم های دیگرفرق می کند
ترسید , از این ترسید که تلاقی نگاهش , این نگاه تازه و داغ را فراری بدهد
همانطور مثل هر روز , طبق یک عادت مداوم تکراری , با چشم هایی رو به پایین , مسیر هر روزه ش را, در امتداد مقصد هر روزه , ادامه داد .
در ذهنش زندگی شبیه آدامس بی مزه ای شده بود که طبق اجبار , فقط باید می جویدش
تکرار , تکرار و تکرار
سنگینی نگاه تا وقتی که در خونه را بست , تعقیبش کرد
پشتش رابه در چسباند و در سکوت آشنای حیاط خانه , به صدای بلند تپیدن قلبش گوش داد
برایش عجیب بود , عجیب و دلچسب
***
از عشق می نوشت و به عشق فکر می کرد
ولی هیچوقت نه عاشق شده بود و نه معشوق
در ذهن خیالپردازش , عشق شبیه به مرد جوانی بود
مرد جوانی با گیسوان مشکی مجعد و پریشان و صورتی دلپذیر و رنگ پریده
پنجره رو به کوچه اتاقش را باز کرد
انتهای کوچه , همان درخت کاج قدیمی , همان دیوار کاه گلی , همان تیر چوبی چراغ برق بود و … دوباره نگاه کرد
تمام آن چیزها بود و یک غریبه
***
مرد غریبه در انتهای کوچه قدم می زد و گهگاه نگاهی به پنجره باز اتاق او می انداخت
صدای قلبش را بلند تر از قبل شنید ,
احساس کرد صدای قلبش با صدای قدم زدنهای مرد گره خورده
پنجره رابست و آرام در حالیکه پشتش به دیوار کشیده می شد روی زمین نشست
زانوانش را در بغل گرفت و به حرارتی که زیر پوستش می دوید , دلسپرد
***
تنهایی بد نیست
تنهایی خوب هم نیست
کتابهای در هم و ریخته و شعر های گفته و ناگفته
خوبیها و بدیه
سرگردانی را دوست نداشت
بیرون برف می بارید و توی اتاق باران
با خودش فکر می کرد : تموم اینا یک اتفاق ساده بود , اتفاق ساده ای که تموم شد .
سعی کرد بخوابد
قطره های اشکش را پاک کرد و تا صبح صدای دلنشین قدم زدنهای مرد غریبه را در ذهنش تکرار کرد .
***
روز بعد , تازه بود
با احساسی تازه و نو , متفاوت از روزهای قبل
صورتش را در آینه مرور کرد و روژ کم رنگ سرخ , به لبهایش مالید
بیرون همه جا سفید بود
انتهای کوچه کمی مکث کرد
با خودش گفت , همینجا بود , همینجا راه می رفت
سرش را پایین انداخت و مسیر هر روزه را در پیش گرفت
زیر لب تکرار می کرد : عشق دروغه , مسخره اس , بی رحمه , داستانه , افسانه اس
***
ایستگاه اتوبوس و شلوغی هر روزه و انتظار .. و گرمای آشنای یک نگاه
قفسه سینه اش تنگ شد
طاقت نیاورد و سرش را بلند کرد
دوقدم آنطرف تر , فقط با دو قدم فاصله , مرد غریبه ایستاده بود
تلاقی دو نگاه کوتاه بود و … کوتاه بود و بلند
بلند .. مثل شب یلد
نگاهش را دزدید
***
نیاز به دوست داشتن ,
نیاز به دوست داشته شدن ,
نیاز به پس زدن پرده های تاریکخانه دل
نیاز به تنها گذاشتن تنهایی ه
و نیاز و نیاز و نیاز
چیزی در درونش خالی شده بود و چیزی جایگزین تمام نداشته هایش
تلاقی یک نگاه و تلاقی تمام احساسات خفته درونی
تمام تفسیرهای عارفانه اش از زندگی و عشق در تلاقی آن نگاه شکل دیگری به خود گرفته بود
می ترسید
می ترسید از اینکه توی اتوبوس کسی صدای تپیدن های قلب فشرده اش را بشنود .
***
مرد غریبه همه جا بود
با نگاه نافذ مشکی و شالگردن قهوه ای اش
و نگاه سنگین تر , و حرارت بیشتر
بعد از ظهر های داغ تابستان را به یادش می آورد در سرمای سخت زمستان
زمستان … تنهایی
سرمای سخت زمستان تنهایی
و بعد از ظهر ها تا غروب
انتهای کوچه بود و صدای قدم زدن های مرد غریبه
و شب .. نگاه عطشناک او بود و رد گام های غریبه بر صفحه سفید برف
***
روزهای تازه و جسارت های تازه تر
و سایه کم رنگ آبی پشت پلک های خمار
و گونه هایی که روز به روز سرخ تر می شد
و چشم هایی که دیگر زمین را , و تکرار را جستجو نمی کرد
چشم هایی که نیازش
نوازش های گرم همان نگاه غریبه .. نه همان نگاه آشنا شده بود
زیر لب تکرار می کرد : - آی عشق .. آی عشق .. آی عشق
***
شکستن فاصله شبیه شکستن شیشه خانه همسایه ای می ماند که نمی دانی تو را می زند یا توپت را با مهربانی پس می دهد
چیزی بیشتر از نگاه می خواست
عشق , همان جوان رنگ پریده با موهای مشکی مجعد توی خواب هایش
جای خودش را به مرد غریبه داده بود
و حالا عشق , مرد غریبه شده بود
با شال گردن قهوهای بلند و موهای جوگندمی آشفته
و سیگاری در دست
دلش پر می زد برای شنیدن صدای عشق
صدای عشقش
مرد غریبه هر روز بود
و هر شب نبود
***
برف می بارید
شدید تر از هر روز
و او , هوای دلش بارانی بود
شدید تر از هر روز
قدم هایش تند بود و نگاهش آهسته
با خودش فکر می کرد , اینهمه آدم برای چه
آدم های مزاحمی که نمی گذاشتند چشمانش , غریبه را پیدا کند
غریبه ای که در دلش , آشنا ترینش بود
سایه چتری از راه رسید و بعد …
- مزاحمتون که نیستم ؟
صدای شکستن شیشه آمد
غریبه در کنارش بود
صدایی گرم و حضوری گرم تر
باور نمی کرد
هر دو زیر یک چتر
هر دو در کنار هم
- نه , اصلا , خیلی هم لطف کردین
قدم به قدم , در سکوت , سکوت !!!….. نه فریاد
آی عشق .. ای عشق … آی عشق , تو چه ساده آدم ها را به هم می رسانی .. و چه سخت
کاش خیابان انتهایی نداشت
بوی عطر غریبه , بوی آشنایی بود , بوی خواب و بیداری
- سردتون که نیست
- نه ... اصل
دو بار گفته بود ” نه اصلا ”
از خودش حجالت می کشید که زبانش را یارایی برای حرف زدن نبود
سردش نبود , داغش بود
حرارت عشق , تن آدم را می سوزاند
غریبه تا ابتدای کوچه آمد
ابتدای کوچه ای که برای او , انتهایش بود
- ممنونم
نگاه در نگاه , کوتاه و کوبنده
- من باید ممنون باشم که اجازه دادید همراهتون باشم
آرامش , احساس آرامش می کرد و اضطراب
آرامش از با هم بودن و اضطراب از از دست دادن
- خدانگهدار
قدم به قدم دور شد
به سوی خانه , غریبه ایستاده بود و دل او هم , ایستاده تر
در را گشود و در لحظه ای کوتاه نگاهش کرد
غریبه چترش را بسته بود
***
بلوغ تازه , پژمردن جوانه های پیچک تنهایی
تب , شب های بلند و خیال پردازیهای بلند تر
” اون منو دوست داره .. خدای من .. چقدر متین و موقر بود … ”
از این شانه به آن شانه .. تا صبح .. تا دیدار دوباره
***
خیابان های شلوغ , دست ها ی در جیب و سرهای در گریبان
هر کسی دلمشغولی های خودش را دارد
و انتظار , چشم های بی تاب و دل بی تاب تر
” پس اون کجاست ”
پرده به پرده آدم های بیگانه و تاریک و دریغ از نور , دریغ از آشنای غریبه
” نکنه مریض شده .. نکنه … ”
اضطراب و دلهره , سرگیجه و خفقان
عادت نیست , عشق آدم را اینگونه می کند
هیچکس شبیه او هم نبود , حتی از پشت سر
” کاش دیروز باهاش حرف می زدم , لعنت به من , نکنه از من رنجیده … ”
اشک و باران , گریه و سکوت
واژه عمق احساس را بیان نمی کند
واژه .. هیچ کاری از دستش بر نمی آید .
***
انتهای کوچه ساکت
پنجره باز
هق هق های نیمه شب
و روزهای برفی
روزهای برفی بدون چتر
” امروز حتما میاد ”
و امروز های بدون آمدن
***
بدست آوردن سخت است , از دست دادن کشنده , انتظار عذاب آور
غریبه , نه آمده بود , نه رفته بود
روزها گذشت , و هفته ها و .. ماه ه
بغض بسته , پنجه های قطور تنهایی بر گردن ظریفش گره خورده بود
نه خواب , نه بیداری
دیوانگی , جنون … شاید برای هیچ
” اون منو دوست داشت … شایدم … ”
علامت سئوال , علامت عشق , علامت ترید
پنجره همیشه باز .. و انتهای کوچه همیشه ساکت … همیشه خلوت
آدم تا چیزی را ندارد , ندارد
غم نمی خورد
تا عشق را تجربه نکند , عاشقی را مسخره می پندارد
و وای از آن روزیکه عاشق شود
***
پیچک زرد و چسبناک تنهایی در زیر پوستش جولان می داد
و غریبه , انگار برای همیشه , نیامده , رفته بود
مثل سرخی گونه هایش , برق چشمان درشتش و طراوتش و شادابی اش
نگاهش از پنجره به شکوفه های درخت گیلاس همسایه ماسید
اگر او بود …
اما .. او … شش ماه بود که نبود
گاهی وقت ها , امید هم , نا امید می شود
زیر لب زمزمه کرد : ” عشق دروغه , مسخره اس , بی رحمه , داستانه , افسانه اس
از به هیچ به پوچ رسیدن
تجربه کردن درد دارد
درد عاشقی
و تمام اینها را هیچ کس نفهمید
دلی برای همیشه شکست و صدایش در شلوغی و همهمه آدم ها , نه … آدمک ها .. گم شد .
***
صدای در , و پستچی
- این بسته مال شماست
صدای تپیدن دلش را شنید , مثل آن روزها , محکم و متفاوت
درون بسته یک کتاب بود
” داستان های کوتاهی از عشق ”
پشت جلد , عکس همان غریبه بود , با همان نگاه ,
قلبش بی محابا می زد , و نفس هایش تند و از هم گسیخته
روی صفحه اول با خودکار آبی نوشته شده بود
” دوست عزیز , داستان سیزهم این کتاب را با الهام از ارتباط کوتاهمان نوشته ام , امیدوارم برداشت های شخصی ام از احساساتت که مطئنم اینگونه نبوده است ببخشی , به هر حال این نوشته یک داستان بیشتر نیست , شاد باشی و عاشق ”
احساس سرگیجه و تهوع
” ارتباط کوتاهمان !!! ”
انگشتانش ناخودآگاه و مضطرب کتاب را جستجو می کرد ,
داستان سیزدهم :
(( درد عاشقی ))
هر نگاه بستگی به احساسی که در آن نهفته است , سنگینی خاص خودش را دارد
و نگاهی که گرمای عشق در آن نهفته باشد , بدون انکه احساس کنی , تنت را می سوزاند
اولین بار که سنگینی یک نگاه سوزنده را احساس کرد …
…………………………………..
…………………………
……………….
…….
….***
آهسته لغزید
سایش پشت بر دیوار
سقوط
و دیگر هیچ …..

haniyeh بازدید : 168 1392/08/23 نظرات (0)
مي ترسم که عمر مجال دوباره ديدنت را ندهد.

اشکم سرازير ازحسرت روزهاي هدر رفته است .

اگر آمدي ونشاني من به گورستان شهر بود .

فقط .... خوبيهايم را به خاطر آور
haniyeh بازدید : 234 1392/05/29 نظرات (0)

 

 



 کاش بودی و میفهمیدی وقت دلتنگی یک آه چه وزنی دارد!

 

لطفاهی نپرس دلتنگی چه معنی دارد؟

 

دلتنگی معنی ندارد... درد دارد...

 

 

 

 

 

 

haniyeh بازدید : 189 1392/05/29 نظرات (0)

 

 

 


دیـگـــر نه اشـکـــهایــم را خــواهـی دیــد


    نه التـــمـاس هـــایم را


    و نه احســـاســاتِ ایــن دلِ لـعـنـتـی را…


    به جـــایِ آن احســـاسی که کُـــشـتـی


    درخـتـی از غــــرور کـاشـتم....

 

 

 

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نویسندگان
    لینک دوستان
  • کاشت ابرو
  • کلش رویال
  • طراحی سایت
  • ثبت آگهی رایگان
  • دانلود پروژه و پایان نامه
  • دانلود آهنگ جدید
  • دانلود فیلم
  • دانلود مقاله
  • دانلود مقاله
  • دانلود مقاله
  • خريد لباس زنانه
  • دانلود جدید ترین آهنگ ها
  • تصفیه آب معصومی
  • عکس نوشته عاشقانه
  • خرید ساعت مچی
  • دانلود آهنگ جدید
  • فراسیون
  • دانلود فیلم و موزیک ویدیوی هندی
  • فروش آپارتمان
  • تراکتور کمباین نیوهلند
  • تشک
  • خرید اینترنتی لباس زنانه
  • تور لحظه آخری
  • تور کیش
  • دستگاه بسته بندی
  • دانلود رايگان فيلم
  • نمايندگي شارپ
  • خريد vpn
  • خريد vpn
  • خريد vpn
  • افزایش قد
  • کانکس
  • لوازم جانبی موبایل
  • دانلود آهنگ جدید شادمهر عقیلی وارث
  • تور ترکیه
  • تشریفات مجالس
  • سایت تفریحی
  • تشریفات
  • طراحی سایت در اصفهان
  • تور ترکیه
  • اتوماسیون اداری
  • مشاور بازاریابی
  • مشاور تبلیغات
  • خرید فالوور اینستاگرام
  • دانلود آهنگ
  • دانلود آهنگ جدید
  • خرید بازی
  • فروش دوربین مداربسته
  • ترخیص کالا از گمرک
  • شرکت حفاظتی و مراقبتی
  • مدل مانتو 95
  • خرید vpn
  • آگهی رایگان
  • خرید وی پی ان
  • پنل تلگرام
  • تبلیغات در تلگرام
  • دانلود آهنگ جدید
  • خدمات کامپیوتری
  • تدریس خصوصی
  • ساعت مچی
  • دانلود فیلم اموزشی
  • لوازم یدکی هیوندای
  • عکس جدید بازیگران
  • Trek Damavand Iran
  • دانلود آهنگ جدید
  • مشاوره آنلاین
  • چای سبز
  • اورانوس
  • ساخت وب سایت رایگان
  • فروش بک لینک
  • دانلود آهنگ جدید
  • دانلود آهنگ جدید
  • پرینتر سه بعدی جواهر سازی
  • پرینتر سه بعدی طلا سازی
  • پرینتر سه بعدی پراجت 1200
  • پرینتر سه بعدی
  • اسکنر سه بعدی Sense
  • دیوارپوش
  • درب ضد سرقت
  • کاغذ دیواری
  • مزون عروس
  • مجله اینترنتی
  • دانلود آهنگ
  • تولید و فروش جالباسی و رخت آویز
  • the bitter truthحقیقت تلخ(shimajoon)
  • دانلود سریال جدید
  • قیمت روز خودروی شما
  • آخرین مطالب ارسال شده
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 214
  • کل نظرات : 791
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 3
  • آی پی امروز : 49
  • آی پی دیروز : 52
  • بازدید امروز : 164
  • باردید دیروز : 210
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 2
  • بازدید هفته : 1,340
  • بازدید ماه : 1,281
  • بازدید سال : 14,772
  • بازدید کلی : 142,692
  • کدهای اختصاصی